دست به جایی بندباشد!

بسم الله الرحمن الرحیم

دست به جایی بند باشد!
شاید فکر کنید؛ باید به منابع ثروت دست یابیم؟!
با متمولان و اهالی درم و دینار، دوست باشیم؟!
صاحبان کارخانه ها و کارگاهها و… دریابیم؟!
خود را به آب و آتش برای دنیا وما فیها، بزنیم؟!
….
پاسخ به این سوال، ملازم با هدف شماست.
در زندگی، نمی توان بدون هدف باشیم.
اما هدف و انگیزه انسان در زندگی، بحسب تحلیل فکر و اندیشه اوست.
فکر انسان، پیامبر درون اوست. فکر، میزان و معیار برای رشد و کمال اوست.
فکر چون نباشد، دین هم نیست.
فکر نباشد، جهنم نیست.بهشتی تصور نکنیم.خدای را ازجانب انسان، ادراک ممکن نیست. هیچگاه، شناخته نشود.
فاقد فکر، مکلف و جانب تکلیف نیست.
اهمیت فکر و بیان آن، به جایی رسد؛ که خدای، تصور کند.
گویا قدر و نهایت، در وسعت آن نیست.
افاق آن یا ذکر کرانه وامتداد برای آن، ممکن نیست.
تنها وجودی است؛ که می توان گفت: سایه خداست.
تجلی و نمود خدای متعال است.
ای سراپرده وجود کائنات! تو، چیستی؟
ای همه هستی و وجود انسان، تو از چه جوهره ای، هستی؟
کدام کانون ملهم از زلال حیات ممتد هستی، در عصاره وجود خود، نهفته است؟!
تو از کجا نشات یافته ای؟!
در ورای وجود تو‌، آیا غیر می توان یافت؟
این سر و راز و ابهام، در وجود کدام یاخته از لباس جسم تو، می توان یافت؟
هنوز مدتی اندک، از تحلیل رونویسی و ترجمه و تنظیم بیان ژن می گذرد!
دریافتند؛ که اتاق فرمان بدست نوکلئوتید اسیدها بوسیله دی ان ای و ار ان ای و مباشران و همکاری ذرات با فراورده های پروتئین و….و انتقال اطلاعات و شگفتی های آن در اعماق جسم انسان وجود دارد.
اما ادراک، یک نور در صلب انسان هاست؟
ادراک از ایمان است؟
درک و مفهوم فکر از تبادل و تعامل ذرات وجود انسان است؟
دست به جایی بند کنیم.
این جوهره فکر، کدام راهکاری برای انسان، دارد؟
اگر تنها و تنها باشد، فرو ماند.
هرگز مشعل نور و سمبل طریق از جانب او، ممکن نیست.
اما این گوهر یکتا و در گران بها که بی همتاست،برای وجود انسان، یک ابزار است. یعنی فکر به تجرد نیست. یعنی انسان و فکر، دو ماهیت خاص دارند.
یعنی فکر در وجود انسان هاست، بنابراین باید بدنبال یک راز نهان باشیم که فکر با تایید او طریق خاص، دنبال کند.
….
کاظم محمدی