اجنبی یا اجنّه؟!
قصّههای شهرهرت،قصّۀ ۱۸۷
روزی اعلیحضرت هردمبیل تصمیم گرفت همۀ درباریان را به مناسبت جشن
زادروز شاهزاده هردمبیلک به یک شام مفصّل مهمان کند.
سفرهای طولانی مملو از انواع اطعمه و اشربه فراوان گستردند. ناگهان
برق رفت.یکی گفت:
تا آمدن برق همه مشغول دستزدن شوند تا مبادا کسی سفره را هاپولی کند.
در این بین اعلیحضرت هردمبیل که از بوی کباب خیلی سرمست شده بود،
به این فکر افتاد که به جای کفزدن،کف دست چپ را به گردنش بزند و با دست
راست غذا بخورد!
صدای کف زدن بلند بود که برق آمد. چشم همه به سفره افتاد که غارت شده بود.
هردمبیل که فکرمیکرد فقط خودش بلد است به همه کلک بزند،با غارتشدن سفره
فهمید که همۀ درباریان شاگرد مکتب هردمبیلی هستند و همه همین طور فکر
میکردهاند،بنابراین گفت:
ما ڪه همگی دست میزدیم؛ نکند جنّیان سفره را غارت کردهاند!
رئیس اجنّه ظاهر گشت و گفت:
شما هریک با یک دستتان به گردنتان میزدید و با دست دیگر غذاها را در شکمتان
میریختید. آن وقت تقصیرش را میاندازید گردن اجنه ؟!البتّه آغازگر این طرح خود
ذات ملوکانه بودند!!
آن روز جشن زادروز شاهزاده هردمبیلک با افتضاح و رسوایی فروپاشیده شد
و همه درباریان با سرافکندگی جشن تولّد شاهزاده را ترک کردند!
در حین خروج یکی از قلندران فرزانه از میان جمعیّت با صدای بلند گفت:
اینان در این کار ید طولایی دارند. سالهاست که با یک دست بر سر و سینه میزنند
و با دست دیگر جیب خلایق را خالی میکنند و میگویند اجنبی برد!