امام حسن مجتبی(ع) و مشکلات امروز جامعۀ ما
شرائطی که به کنارهگیری امام مجتبی (ع) و صلح تحمیلی بر آن بزرگوار انجامید، تلخترین حوادث تاریخ اسلام است . صلح امام با معاویه جام زهری بود که ایشان برای پاسداری از دین و حفظ خون مسلمانان نوشید، و محرومیت جامعه اسلامی از حکومت الهی و آزادیبخش و عزّتآفرین امام حسن (ع) را در پی داشت.
این محرومیت به هیچ وجه مولود، ناآگاهی، ضعف روحی، سستی و نعوذباللّه راحتیطلبی و عدم مدیریت امام و رهبری امام مجتبی (ع) نبود؛ بلکه عوامل این «درد جانکاه تاریخی» را باید در اوضاع فکری، فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی مسلمانان و شهروندان جامعه اسلامی از یک سو و در تلاش های نظامی، اقتصادی و سیاست های تبلیغاتی معاویه جستجو کرد، باید توجه داشت که «رهبری صالح و شایسته» برای دستیابی به استقلال و آزادی و اجرای قوانین الهی کافی نیست، یارانی بیدار و فداکار و متّحد به میزان مورد نیاز، لازم است و ملتی که از نظر روحی و عقیدتی، آخرت را بر دنیا و ارزش ها را بر رفاه، ترجیح دهد. هجوم فرهنگی در عصر معاویه سبب شد تا برخی از یاران امام و سران قبایل، در آرزوی رفاه و زندگی بهتر، به معاویه پیوستند، برخی مدال گرفتند و برخی مقام و برخی زن و زندگی.
فساد فرهنگی، اخلاقی و «دنیازدگی» «خواص» و جهل و غفلت «عامّۀ مردم»، بزرگترین مشکلات فراروی امام مجتبی (ع) بود. امروز متاسّفانه این دو مشکل، با همان شدّت وجود دارد . امروز اگر «خواص» بتوانند توده های مردم را به رنگ خویش در آورند، بار دیگر امویان عصر بر ایران و دیار اسلام سلطه خواهند یافت. و اگر مردم از کانال های قانونی و با جرأت و شهامت، برخی مسئولان غافل و فاسد را به راه امام بازگردانند، نظام اسلامی، تداوم خواهد یافت .
امام حسن(ع) چرا با معاویه تبهکار و ستمگر صلح کرد؟ در این باره مقالات بسیار و کتابهای بسیاری نگاشتهاند . من نمیخواهم در این مجال اندک و مقال کوچک بدان بپردازم ، بلکه در یک کلام می خواهم بگویم :
امام در حالی به صلح تحمیلی با معاویه عوامفریب تن درداد که حمایت مردم را از دست داد . او می دانست و از این دانایی و خودآگاهی رنج میبرد که مردم ناآگاه ، امام دلسوز و دادگر خود را وانهاده و نااگاهانه به دامن سیاست پیشهای دامگستر و حیلهگر پناه میبرند. ولی چه کند؟ در همه مکتبهای پیامبران و امامان ، سرمایۀ مردم ، عقل ، و سلاح راهبران ، اندیشه و استدلال و فرهنگ است ، نه توپ و تفنگ! امام همه راه های استدلالی و روشنگری را پیمود و غبارهای فریب را زدود ، ولی چه می توان کرد وقتی زرق و برق های فریب ، خوشگوار است و نداهای روشنگری در حصار!!
امام مجتبی(ع) نیک می دانست مشی با مردم استحاله شده و مقابله با دشمنان عوام فریب و حیله گر ، سینه ای به وسعت سینا و دلی به گستردگی دریا می طلبد . ایشان با درایت و مدارا ، آگاهانه مجاهده در این دو طریق را با بردباری و سعه صدر سرلوحه برنامه های خود قرار داد . به نمونه هایی از جلوه های رفتاری و گفتاری ایشان در متن جامعه اسلامی عنایت فرمایید .
عالی ترین الگوی مدارا
مردی از شام میگوید: روزی در مدینه شخصی را دیدم با چهره ای آرام و بسیار نیکو و لباس زیبایی در بَر کرده و بر قاطری که به طرز زیبایی آراسته بود، سوار بود . درباره او پرسیدم . گفتند : حسن بن علی بن ابیطالب است. خشمی سوزان سر تا پای وجودم را فرا گرفت و بر علی بن ابیطالب حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد . پیش او رفته و پرسیدم :
آیا تو پسر ابوطالب هستی؟ فرمود من فرزند پسر او هستم. آن وقت سیل دشنام و ناسزا بود که از دهن من به سوی او سرازیر شد. پس از آن که به ناسزاگویی پایان دادم ، از من پرسید : آیا غریبی؟ گفتم: آری. فرمود :
با من بیا، اگر خانه نداری به تو مسکن میدهم و اگر پول نداری کمکت میکنم و اگر نیازمندی بینیازت میسازم.
من از او جدا شدم در حالی که در روی زمین کسی محبوب تر از آن حضرت برای من وجود نداشت.
مهر و مدارا و تکریم شخصیت انسان ها در جلوه های گفتاری حضرت
امام مجتبی(ع) در رهنمودهای روشنگر خود برای امروز نیز ما را به رسمیت شناختن حقوق انسان ها و شهروندان جامعه فرامی خواند:
«والاترین مقام نزد خداوند، از آن کسی است که بیشتر از همه به حقوق مردم آشنا باشد و در ادای آن حقوق، بیشتر از همه کوشا باشد و کسی که در برابر برادران دینی خود تواضع کند، خداوند او را از صدیقین و شیعیان امیرالمومنین (ع) قرار می دهد.»
(حیای امام حسنبنعلی ، ج ۱ ، ص ۳۱۹)
ایشان در باره لزوم دوست داشتن مردم و ترجیح حقوق جمعی جامعه برحقوق فردی می فرمایند:
«مادرم فاطمه (س) را دیدم که شب جمعه تا صبح مشغول عبادت و رکوع و سجود بود و شنیدم که برای مؤمنین دعا می کرد و اسامی آنان را ذکر می نمود و برای آنان بسیار دعامی کرد ، ولی برای خودش دعا نکرد. پس به او عرض کردم : مادر چرا همان طور که برای دیگران دعا کردی برای خودت دعا نکردی؟ فرمودند : پسرم، اول همسایه را مقدم دار و سپس خود و اهل خانه را .»
(بحارالانوار، ج ۴۳ ، ص ۸۱)
ایشان، مداراکردن با مردم را نیمی از عقل می دانند:
«پرسش صحیح نیمی از علم است، و مدارا کردن با مردم نیمی از عقل است، و اقتصاد و اعتدال در زندگی نیمی از مخارج است .»
( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۱۰۸)
«کسی که عقل ندارد ادب ندارد، و کسی که همت ندارد مروت ندارد، و کسی که دین ندارد حیا ندارد . و خردمندی موجب معاشرت نیکو با مردم است، و به وسیله عقل سعادت هر دو عالم به دست می آید .»
(بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۱۱۱)
نیز تاکید می ورزند:
«نخستین گام خردمندى، معاشرت نیکو با مردمان است.»
امام مدارا با مردم را از همسایگان ، خویشان و دوستان آغاز می کنند و بال و پر مهر و مدارا را تا فراگرفتن همه بشریت می گسترند:
امام حسن مجتبی (ع) فرمود:
«اى فرزند آدم! نسبت به محرّمات الهى عفیف و پاکدامن باش تا عابد و بنده خدا باشى. راضى باش بر آنچه که خداوند سبحان برایت تقسیم و مقدّر نموده است، تا همیشه غنى و بى نیاز باشى. نسبت به همسایگان، دوستان و همنشینان خود نیکى و احسان نما تا مسلمان محسوب شوى. با افراد (مختلف) آنچنان بر خورد کن که انتظار دارى دیگران همان گونه با تو بر خورد نمایند.»
فرمود: «وقتى انسان برادر مؤمن ـ و دوست ـ خود را ملاقات نمود، باید پیشانى و سجده گاه او را ببوسد. »
امام ، سیاست را این گونه تعریف می کنند:
« مفهوم و معناى ـ سیاست آن است که حقوق خداوند و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعایت کنى. »
امام دوم (ع) ، همه انسان ها را دارای کرامت و شخصیت می دانند و نظر و رای مشورتی همه را در اداره امور خودشان محترم می شمارند:
ـ قالَ(علیه السلام): ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلى رُشْدِهِمْ.
«هیچ گروهى در کارهاى ـ اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و … ـ با یکدیگر مشورت نکرده اند مگر آن که به رشد فکرى و عملى و… رسیده اند.»
از حضرت (ع) دربارۀ مُروّت و جوانمردى سؤال شد، فرمود:
«جوانمرد کسى است که در نگه دارى دین و عمل به آن تلاش کند، در اصلاح اموال و ثروت خود همّت گمارد، و در رعایت حقوق طبقات مختلف پا بر جا باشد.»
قالَ(ع): مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ.
فرمود: «کسى که دوستان و برادرانش را سبک شمارد و نسبت به آن ها بى اعتناء باشد، مروّت و جوانمردیش فاسد گشته است.»
فرمود: «هر آینه برآوردن حاجت و رفع مشکل دوست و برادرم، از یک ماه اعتکاف، در مسجد ـ و عبادت مستحبّى، نزد من ـ بهتر و محبوب تر است.»
فرمود: «زیرک ترین و هوشیارترین افراد، شخص باتقوا و پرهیزکار مى باشد; أحمق و نادان ترین افراد، کسى است که تبه کار و اهل معصیت باشد; گرامى ترین و باشخصیّت ترین افراد، آن کسى است که به نیازمندان پیش از اظهار نیازشان، کمک نماید.»
اعتکاف و خدمت رسانی
ابن عباس می گوید: همراه با امام حسن علیه السلام در مسجدالحرام بودم. آن بزرگوار معتکف بود و در همان حال دورخانه خدا طواف می کرد. یکی از شیعیانش نزد وی آمد و گفت: فلانی از من طلبکار است، اگر ممکن است شما آن را بپردازید. حضرت فرمود: سوگند به خدای این خانه امروز چیزی نزدم نیست. وی گفت اگر مقدور است از او مهلت بخواهید، زیرا مرا به زندان تهدید می کند.
ابن عباس می گوید: امام طواف را قطع کرد و همراه وی حرکت کرد. گفتم: فرزند پیامبر! آیا فراموش کرده ای که در حال اعتکاف هستی؟ فرمود: آری می دانم ، ولی من از پدرم شنیدم که می فرمود: از پیامبر (ص) شنیدم که: هرکس حاجت برادر مؤمنش را برآورد، بسان کسی است که نه هزار سال خدای را عبادت کرده است، عبادتی که روزها در حال روزه باشد و شب ها در حال نماز.