تفسیر صحیح از تواضع
تواضع
لفظ تواضع، در قران نیست؛ امامعنی ومفهوم ان، مورد تاکید است.
در روایات واحادیث به اهمیت آن، توجه شده است.
تواضع، مخصوص بندگان خداست؛ وخدای متعال به تواضع، توصیف نشود. یعنی؛ با توجه به عظمت وجلال خدای تبارک و تعالی، وصف او به این صفت، سزاوارنیست.
تواضع، به معنی فروتنی واظهارخاکساری و عدم علو وبرتری جویی، نسبت به بندگان خداست. موضوع بندگان خدا،در تعریف، اهمیت داردو به خلاف معنی در مقابل کفار یا افراد متکبر، ملازم دقت و تامل است.
یعنی تواضع گاهی عینیت در تکبر دارد. بعبارت واضح، مقابل متکبر، تکبر لازم است.
تواضع یک اقدام اختیاری و داوطلبی است. توضیح بیشتر به عنوان اینکه انسان با اختیار و بصورت داوطلب به آن راغب است، یک دلیل عقلی وشرعی دارد.
یعنی انسان علی رغم فضل و برتری و رجحان، در مواردی نسبت به سایر افراد، درمواجهه با آنان نوعی وفاق و همراهی دارد؛ که از جهتی ممکن است، متعادل و همسان باشند؛ یعنی همان افراد که در جهت فضل شخص وامانده اند در فضایل دیگر، پیشتاز باشند؛ و ازجهتی هم بعض عناوین فضل، عارضی هستندویا گذرا که اعتماد به دوام در ان نیست.
بنابراین، عقل حکم می کند به اینکه تاخت و تاز نباشد؛ واز مرکب غرور، استفاده نکند. شاید که روزگار، ورق برگرداند.اما به هزار دلیل محتمل، چون عقل، بخلاف این رویه در مواردی حکم کند، به حسب تاکید شرع و بیان دین، لازم است.
چنانکه پیامبران و امامان واولیائ دین، به تواضع در رتبه اولی هستند. یعنی بیش از تمام بندگان خدای متعال، متواضع، هستند.تابلو ونقش برجسته تاریخ تواضع در سیمای مولی الموحدین به ابنائ بشر چون نور در ظلمت وهم، خود را نشان می دهد؛ که به ابوتراب اشتهار دارد. یعنی مولایم، امام المتقین و سیدالوصیین به پدر خاک، معروف است.
درغایت صلابت و مهابت چون خاکیان بود.
بر فرارقله ابهت و عزت و توانمندی،تمثیل آنان بود که مستغرق در فروتنی و مشی وقار و بسیار رئوف و مهربان هستند.
تمام گردن فرازان و فحول و جنگاوران درمقابل او خوار وبی مقداربود؛ و او چون عبد و مسکین و مستغرق در عبودیت بود.
تجلی ونمادتواضع و اعتلای بندگی در مقابل خدای بی همتا وهمچون پدر برای امت وجامعه اسلام وعبادحق بود….
یا علی بن ابیطالب، نتوسل بک ونرید بحرمتک زیاده العلم والایمان…
خداوندا به حرمت امام علی علیه السلام، ما را از وادی غرور و تکبر، نجات بده.
اما لازم است؛ به موضوع تواضع بیشتر توجه کنیم؛ تامرز و حدود و ثغور ان کم رنگ نشود؛ ویا موجب معضلات خاص نباشد.
عمده گرفتاری فردی و اجتماعی به نوع رفتار انسان، بر اساس این رویه هست؛ که انسان در ساحت وفور علقه و تعلق به خود، در اعتلای رعایت تواضع به نفس خود، ودر راستای ان به والدین واقربین و هادی و مرشد و امام ویشگام و پیشوای خود… که مرتبط با خود هست؛ و در مقابل به عنق و زمختی تقابل با اسباب مخل این رویه ؛ یعنی دشمنان و مخالفان خود را به اشد طریق، مجازات می کند. بنابراین در دو جبهه، نظر دارد؛ که در تقابل هم هستند.
در هر دو جبهه افراط و تفریط، بسیار سهمگین است.
وهریک نیز افراط و تفریط دارندوممکن است درمواقع مختلف از ترکیب ان دو استفاده شود. یاافراط از تواضع وتفریط از تکبر که تهور است؛ ومجموع حساب کنید. بیش ازبیست حالت است.
گاه تواضع، به ذلت گراید ویا به هلاکت خود، برسدواسباب تحقیر خود باشد…
بیان مصداق جزئ، لازم است که بدانیم؛ اگر عالم فرهیخته و دانشمند سدید و منهضم در علم، به پای سفله ای، تعظیم کند و کفش های او ردیف کند وبسیار اکرام بیش از حد متعارف، دال به زیادت وافراط است و بقول عوام نادان گمان بد کند…
ادامه دارد، انشا الله
کاظم محمدی ارند