خود را دریاب(۲)
بسم الله الرحمن الرحیم
خود را دریاب۲
درقسمت قبل، بیان شد:
«تصور نکنیم که خود یعنی نفس وجود ما که در دستان ما هست. گاهی، خود، یعنی: نفس وجود ما، که فاصله زیاد، با ما دارد.ما با خود، عداوت داشته باشیم، فاصله زمین تا اسمان، بیشتر است.
بنابراین، دشمن انسان، نفس اوست.»
اما اینکه ادمی، برای شناخت خود، به عالم و ادم، رجوع کند، امر شگفت و قابل تامل است.
هرکسی به ادمی گوید: تو آن هستی، که ما، توصیف کنیم.
دنیا فریاد می زند؛ ای انسان تو ریشه در زمین داری و از مادر دنیا به دنیا امده ای!
آسمان هم خاموش نیست؛ و دائم، توجه انسان را به خود، جلب می کند؛ تو رو بسوی بلندای افاق و کرانه های علو، هستی. بسوی ما، شتاب کن!
حتی مورچگان، خاموش نیستند. دائم بازگویند: که ای انسان، بمیر! که تو غذایمان، هستی. از وجود خودم، هستی! تار و پود تنم، از عصاره جسم و وجود توست. پس بسوی ما، حرکت کن!
ذره ای در دنیای هستی، خاموش نیست. انسان را بسوی خود دعوت می کنند.
حتی شیطان، از انسان با حرص و ولع، استقبال می کند.
بازار ادیان هم برای تصاحب انسان، لایزال در تنازع خاص هستند.
جماعت انسان ها، برای اغفال ویا مشارکت و همراهی، بیکار نیستند. دنبال نوع انسان، سعی دارند.
چه موجودی است؟ حتی خدای بی همتا، از پی اوست!
این موجود کیست وچیست؟! حتی فرشتگان غبطه او دارند.
فساد در بر و بحر از اعمال اوست:
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
سوره روم (۳۰)
فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد تا خدا هم کیفر بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند.
بجایی رسد، که فرشتگان، توان آن ندارند.
رسد ادمی بجایی که…
خدای ثانی است او، کفر است. این کیست و چه هست؟!
این موجود، همان کسی است؛ که چون شناخته شود، خدای شناخته شود:
(مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه)
(آنکه سرزمین وجود خویش بشناسد، تواند که به ملک پروردگار گام بگذارد و مقام وی بشناسد.)….
کاظم محمدی آرند