#طنزسیاهنمایی. ۶۸۲
آنجا که انتخاب جهنّم بر بهشت ترجیح دارد!
گفت: دولت عراق برای خانهدارکردن مردمش، به ازای هر نفر، ۹۰ هزار دلار وام ارزان
قیمت میدهد.
گفتم: آفرین بر مدیران و مسئولان عراقی که گامی چنین بلند در راه خانهدارکردن
مردمشان برداشتهاند! البتّه مدیران ما قطعاً از آنان بهتر و هوشمندانهتر عمل میکنند.
گفت: اتّفاقاً حسن تیزمغز، مشاور وزیر راه و شهرسازی ما فرمودهاند:
قیمت مصالح ساختمانی بیخودی بالا رفته است، با این وضعیت نمیتوانیم به
مستضعفان خانه ارزان قیمت بدهیم. باید مسکنهای طرح جهش تولید را بین متری
۲۵ تا ۴۰ میلیون بفروشیم تا از نیازمندان حمایت شود.
گفتم: مثلاً اگر یک معلّم یا کارگر اگر بخواهد یک خانه صدمتری بخرد،چگونه میتواند
با حقوق فرضاً ده میلیون تومان یک خانۀ ۳ تا ۴ میلیارد تومانی بخرد؟
ایشان که میفرمایند«قیمت مصالح ساختمانی بیخودی بالا رفته»،آیا مسئول آن
غیر از دولت است؟ و چه کسانی جز مسئولان مربوطه میتوانند آن را تعدیل کنند؟
گفت: مسئولان لابد میگویند همۀ مشکلات از جمله عدم تحقُّق ساخت چهار
میلیون مسکن تقصیر دشمن(!!) است و تحریمهای ظالمانۀ آنها!
گفتم: اینان که قبلاً در شعارهای انتخاباتی این گونه قصورها را ناشی از بیکفایتی
مسئولان میدانستند!
گفت: تو هنوز نمیدانی این سوی میز با آن سوی میز چه تفاوتهایی دارد؟
گفتم: چه تفاوتهایی؟
روزی یک سیاستمدار معروف، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد.
روح او در بالا به دروازههای بهشت رسید و یک فرشته از او استقبال کرد.
فرشته گفت :خیلی خوش آمدید. شما باید ابتدا یک روز در جهنّم و سپس
یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را
انتخاب کنید».
سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین … پایین… پایین…
تا این که به جهنّم رسیدند.
در آسانسور که باز شد، سیاستمدار با منظرۀ جالبی روبه رو شد.
زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در
کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلّل. در کنار ساختمان هم بسیاری
از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استفبال به سوی او دویدند.
آن ها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی
قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیّجی به زمین گلف رفتند
و حسابی سرگرم شدند.
همزمان با غروب آفتاب هم همگی به کافۀ کنار زمین گلف رفتند و شام
بسیار مجلّلی از اردک و برّهکباب شده و نوشیدنیهای گرانبها صرف کردند.
شیطان هم در جمع آنها حاضر شد و شب لذّتبخشی داشتند..
به سیاستمدار آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت.
روز بعد فرشته آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد.
در بهشت هم سیاستمدار با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا
شد، به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند.
سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعاً نفهمید که روز دوم هم چگونه
گذشت، گرچه به خوبی روز اول نبود.
بعد از پایان روز دوم، فرشته آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟
سیاستمدار گفت:
«من جهنّم را ترجیح میدهم».
بدون هیچ کلامی، فرشته او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل
شیطان داد. وقتی وارد جهنّم شدند، این بار سیاستمدار بیابانی خشک
و بیآب و علف را دید، پر از آتش و سختیهای فراوان. دوستانی که
دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباسهای بسیار
مندرس و کثیف بودند.
سیاستمدار با تعجّب از شیطان پرسید:
«انگار آن روز من اینجا منظرۀ دیگری دیدم؟ آن سرسبزیها کو؟
ما شام بسیار خوشمزهای خوردیم؟ زمین گلف؟ …»
شیطان با خنده پاسخداد:«آن روز، روز انتخابات بود.امروز دیگر تو رای دادهای»!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟
شفیعی مطهر
دانلود رایگان کتابها و دیگر آثار این قلم در کانال گزینگویههای مطهر
https://t.me/nedayemotahar