یاداشت های نویسندگان سایت

نگاهی به شخصیت والا و آسمانی مرحوم آسید حبیب‌الله سیادت‌نسب ؛

به نقل از پایگاه خبری تحلیلی گیلو نیوز ؛

نگاهی به شخصیت والا و آسمانی مرحوم آسید حبیب‌الله سیادت‌نسب (رحمه الله علیه) فرزند آسید کرم الله،وداماد حاج سید محمد یار افشین«رضوان‌الله علیهم» آن بزرگ‌مرد فراموش‌نشدنی:
در وصف آن مرد آسمانی، آن ستون استوار ایل، آن نخل تناور معرفت و مردانگی، هر چه بگوییم، زبان قاصر است و قلم ناتوان. آسید حبیب‌الله سیادت‌نسب نه یک انسان معمولی، که آیینه‌ای از صفات الهی، و تجسمی از مردی، مهربانی، وفا، و غیرت بود.
او یک فرد نبود، یک شخصیت نبود؛ یک ایل بود در قامت یک تن. هر جا نامی از انسانیت و مردانگی بود، بی‌شک رد پای او نیز در آنجا بود. او برای همه، مأمن بود و مرجع، برای دوست، یاور، برای آشنا، فامیل، و حتی برای غریبه‌ای دردمند، پناهی امن و مطمئن.
دل او دریایی بی‌کران بود از عطوفت و مهر. اگر کسی به نزد او می‌آمد با نیاز یا خواهشی، آن را چون مسئله‌ی شخصی خود پی‌می‌گرفت، بی هیچ چشم‌داشت و منت. چنان با صفا و صداقت، در دل دیگران جا باز می‌کرد که گویی از همان ابتدا از جنس آشنایی بود، نه غریبه‌ای تازه از راه رسیده.
هرگز اهل تفاخر و برتری‌جویی نبود. نگاهش به مردم، نگاهی بی‌تبعیض و بی‌تفاوتی‌های رایج بود. همان‌گونه که با بزرگان مجلس سخن می‌گفت، با کودکان نیز با همان ادب، همان حرمت، همان لبخند گرم رفتار می‌کرد. در برابرش، سن، جایگاه، یا ثروت بی‌معنا بود؛ انسان بودن، معیار همه چیز بود.
او حافظ و پاسدار ریشه‌ها بود. به تاریخ قوم و قبیله‌اش آگاه بود و دل در گرو صله رحم داشت؛ اما نه رحم محدود به یک شهر یا استان، بلکه پیوندی وسیع و گسترده، از دل استان فارس تا خوزستان، از چهارمحال و بختیاری تا لرستان و اصفهان. هر جا که خویشاوندی بود، نشانی از رفت‌و‌آمد و محبت او نیز بود. خانه‌اش نه دیوار داشت، نه در، بلکه دروازه‌ای باز بود به روی تمام عشق‌ها و دل‌ها.
سخاوت در نگاهش بود، آرامش در صدایش، و بخشندگی در دست‌های پرکارش. هر جا غمی بود، او نخستین کسی بود که خود را به آنجا می‌رساند. صبر و حلمش برای سختی‌های مردم، بی‌نظیر بود؛ گویی خود هیچ رنجی نداشت و فقط برای کاستن از رنج دیگران به دنیا آمده بود.
غیرتش تنها در نام و نسب نبود؛ تعصب شریف او نسبت به سادات، خانواده، قوم، و میهن، ستودنی و مثال‌زدنی بود. در دوران دفاع مقدس، تنها به گفتار اکتفا نکرد، بلکه مردانه به میدان رفت، در صف اول، در گرماگرم جبهه‌ها، و با افتخار به درجه‌ی جانبازی رسید. زخم‌های تن او، نشانه‌هایی بود از رشادت روحی بی‌همتای او.
هیبتش باشکوه، کلامش سنجیده، نگاهش پرمهر و در عین حال نافذ بود. هر که با او روبرو می‌شد، ناخودآگاه، احترام در دلش می‌نشست؛ نه از بیم، بلکه از عشق، از بزرگی، از آن فروتنی باشکوه که تنها در دل مردان واقعی دیده می‌شود.
و افسوس، چه زود از میان‌ ما پر کشید، در حالی که هنوز دل‌هایمان از حضورش سیراب نشده بود. رفت، تا در آرامش ابدی معبود خویش بیاساید، اما نه یادش، نه نقش بی‌بدیلش در دل‌هایمان، هیچ‌گاه از خاطر نمی‌رود.
او را نه تنها با نامش، که با کردار و رفتارش، با صداقت و مردانگی‌اش، با لبخند بی‌ادعایش، و با هر رد پایی که بر دل‌های‌ ما گذاشت، تا همیشه یاد می‌کنیم. او رفت،.
اما نامش هنوز با دل‌ها نجوا می‌کند؛
ای حبیب‌الله، ای آن‌که نامت نشان از دوستی خدا داشت و
نسبتت، شجره‌ای بود که ریشه در نور پیامبر داشت.
تو نه فقط فرزند سیادت بودی،
که آیینه‌ای از بخشش، نجابت و مهربانی ناب علوی.
هر که تو را می‌شناخت، گواهی می‌داد:
تو از جنس خاک نبودی… دل تو به آسمان نزدیک‌تر بود.
صدای آرامت، دل را آرام می‌کرد
و نگاهت، سایه‌ای از عطوفت اهل‌بیت بود بر زندگی‌مان.
رفتی… اما مهرت نرفت،
نامت ماند، نورت ماند،
و دعای خیرت، هنوز در کوچه‌های زندگی‌مان جاری‌ست.
خوشا به حالت، ای حبیبِ خدا،
که با نامی چنین بلند و نسبی چنین پاک،
با دلی روشن، به سوی دیدار معشوق پر کشید
یادش گرامی، راهش پررهرو، و نامش، بر تارک بلند مردانگی تا همیشه جاودانه باد.
شادی روحش وروح همه امواتمان صلوات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا