چرخه تعادلی طبیعت نظام جهانی
چرخه تعادلی طبیعت نظام جهانی
این گفتمان الگویی است که در مقابل نظریه مشهور آقای جرج واشنگتن در ایالات متحده آمریکا تحت عنوان نظم نوین جهانی مطرح میشود. اما پیش از هر چیز توضیح مختصری در مورد نظریه نظم نوین جهانی خواهم داد این نظریه بیان میکند که هر آنچه آمریکا می گوید و برای دنیا تصمیم گیری و برنامه ریزی می کند یا الگوهای هنجاری که او مشخص میکند باید به نظم نوینی منتهی شود که مدنظر آمریکا باشد.
آمریکا خود را پرچم دار صلح و امنیت بینالمللی محسوب میکند و برای برتری و هژمونی بر جهان نگاه ویژهای دارد که میگوید سازمانها و موسسات مالی بین المللی از جمله سازمان ملل و بانک جهانی و دیگر موسسات بین المللی زمانی کارکرد مناسبی دارند و باید روی کار باشند که اهداف ایالات متحده آمریکا را در دنیا دنبال کنند و همپای آمریکا پیش روند در غیر این صورت آنها باید تغییر ساختار و تغییر رویکرد دهند و همچنان باید مجری باشند .
آمریکا متاسفانه با اعمال سیاست های یکجانبه بر روند اجرای کار آنها کارشکنی میکند تا آنها را وادار به اجرای کاری کند که در راستای سیاست های آمریکا برای پیاده کردن نظم نوینی که برای دنیا تصور می کند قرار بگیرند ، چرا که همچنان بایدبه اهداف خود دست یابد. به رغم همه کارشکنیهای ها و یکجانبهگرایی هایی که آمریکا امروز در سراسر دنیا انجام می دهد ، از سیاست منطقهای طرح خاورمیانه بزرگ خود بگیرید تا سیاستهای خرد و کلان خود در مورد نقاط مختلف جهان را که شامل میشود . وحدت رویه ایی که امروز به غلط در بین سیاست مداران آمریکا عرف شده شامل اتخاذ یک سری تصمیمات یک جانبه در مورد تحریم های اقتصادی و تهدیدهای نظامی و اشغالگری ها و ناامنی های مختلفی که برای دنیا به ارمغان آورده میشود. ردپای آمریکا تا به امروز در بیش از ۷۰ کودتا علیه حاکمان و دولتهای کشورهای مختلف دیده می شود. خوشبختانه این یک جانبهگرایی ضعف و زبونی آمریکار را به خصوص در سال های اخیر در مقابل دیگر قدرت های نوظهور نمایان ساخته است.
در این برهـه از زمان روز به روز بر هژمونی و تفکر میلیتاریسمی اش در نقاط مختلف جهان تاثیر گذاشته و حتی در بیشتر حوزهها که تا دیروز آنها را به عنوان حیات خلوت خود به حساب می آورده ، کما فی سابق روندی رو به افول را تجربه میکند. نظم نوینی که آمریکا با یکجانبهگرایی برای دنیا تصمیم گیری کرده باعث شده است تا پایه های اقتصادی و نظامی آمریکا یکی پس از دیگری فرو بریزد.
این رویکرد باعث شده تا نظام بینالملل به خصوص در یکی دو دهه اخیر دستخوش ناامنی، تروریسم و به هم خوردن صلح و امنیت بینالمللی شود. در نهایت امر با نتیجه معکوسی که برای آمریکا غیر قابل پیش بینی و هنوز هم برایش غیر قابل باور هست، باعث شده تا این هدیه نامیمون و نامبارک را به خصوص برای خود و دیگران بارشدی رو پایین به ارمغان بیاورد. تا اینجای ماجرا افکار عمومی بیشتر به این سمت میرود که قدرت آمریکا هم از بعد نظامی و هم از بعد اقتصادی رو به افول میباشد. الگوهای هنجاری و کارکردهای نامناسب ایالات متحده آمریکا زمینه را برای حضور بازیگران جدید منطقهای و جهانی از جمله ایران ، روسیه و چین باز کرده است که باعث نفوذ منطقه ایی و جهانی جدیدی به خصوص برای ایران شده است . علی رغم تمام تحریم ها و مشکلات داخلی ما هم همچنان از این موضوع استقبال میکنیم چرا که بارضایت نسبی دنبال میشود. علی ایها حال این استقبال باید چگونه باشد؟ همه دنیا خواه ناخواه باید به هر نحوی از خلأ مدیریتی که ایجاد شده نهایت استفاده را ببرند.
اینجاست که مطرح شدن یک گفتمان جدیدی احساس می شود تا بتوان به نحو احسن نظم نوینی را برای دنیا پیاده کنیم، نظمی که حقوق همه سنت ها ، عقاید ، مذاهب ، دولتها و انسانها در آن رعایت شود ، کرامت انسانی برای همه محترم شمرده شود و دنیا به سمتی پیش رود تا این نوید را که میگویند دنیا به صاحبان حق و مومنین سپرده خواهد شد و با حضور آنها به ظهور منجی واقعی متصل میشود. این گفتمان که مطرح میشود آیا کما فی سابق با یکجانبهگرایی نظم جهانی را دوباره به هم میریزد یا نه، چند وجهی خواهد بود؟ لیکن این گفتمان چیست که مطرح کردن آن با چند جانبه گرایی بیشتر احساس میشود؟ گفتمان مورد نظر ما هست تحت عنوان چرخه تعادلی طبیعت نظام جهانی این چرخه همان گونه که در اکوسیستم نظمی بر طبیعت حکمفرماست که چنانچه اگر دخل و تصرفی در آن داشته باشیم نظم طبیعت و اکوسیستم هم میریزد ، این نظریه هم نیاز به این دارد که سعی کنیم در به هم خوردن این چرخه تعادلی که در بین انسانها، دولتها، سنتها و مذاهب مختلف جهان است تا میتوانیم نقش منفی ایفا نکنیم بلکه سعی کنیم تا این تعادل حفظ شود و طبیعت نظام جهانی که متاسفانه امروز بسترهای نامناسبی از به هم خوردن آن منتج شده و به وجود آمده حفظ شود. برای این تعادل نیاز به تعامل داریم هرچه تعامل بیشتر باشد شناخت ما از هنجارها، الگوهای رفتاری باورها و نیازمندیهای طرف مقابل بیشتر خواهد شد. با اجرا و طرح این رویکرد بیشتر به هم نزدیک شویم و این نزدیکی به نوبه خود باعث تعادل در رفتار ، کردار افراد و در نهایت بین جوامع و دولتها خواهد شد. بنابراین در نظام جهانی وقتی به اشتراکات الگوهای هنجاری مناسب در یک نقطه به هم برسیم ، تعادل آن حفظ خواهد شد و طبیعت نظام جهانی مسیر مناسب خود را طی طریق خواهد کرد. در این مسیر ممکن است دگر بار عدهای با یکجانبهگرایی مسیر را برای دیگران ناهموار کنند و البته ممکن است یک پروپاگاندای سیاسی دراین مسیر با ایدؤلوژی و تبلیغات وسیع ناصواب با اهداف شخصی ، عادی قلمداد شود . این یکجانبهگرایی زمانی کمرنگ میشود که با بازدارندگی نظامی بیشتر نمود پیدا میکند. بعد از این مسئله نیاز است که به سمت بازدارندگی ارزشی و هنجاری پیش برویم وقتی امروز دیگر برای دولتی قابل تصور نباشد که حاکمیت کشور دیگری را به مخاطره بیندازد و کشور مقابل به سطحی از بازدارندگی نظامی رسیده است که میتواند از خود دفاع کند، دیگر نیاز به قطع ارتباط و عدم تعامل نخواهد بود. نگاه ما باید به سمتی باشد که اگر تاالان از دشمن واهمه داشتیم و رابطه مان همواره با ضرر و زیان همراه بود از این به بعد باید از دشمن سود ببریم و توانایی خلع سلاح او را داشته باشیم چرا که دشمن دیگر از گزینه های روی میز خودش از جمله حمله نظامی استفاده نخواهد کرد. در چنین مرحله ایی تعادل نسبی برقرار خواهد بود و برای کامل تر شدن آن باید تعامل جدی در دستور کار باشد. در مسیر این تعامل باید قدرت ترغیب ، تفهیم ، اقناع ما نسبت به شناخت همه هنجارها ، الگوهای ارزشی در سطحی قابل انتظار و بینابین برای شناخت بهتر طرفین از علایق و سلایق و باورهای همدیگر پیدا و مطرح شود. این پیدا و پنهان ها بلاخره با تعامل مستمر به تعادل خواهد رسید که به نوبه خود تعادل طبیعت نظام جهانی بیشتر حفظ خواهد شد. در ادامه به این نکته توجه میکنیم که چرخه تعادلی طبیعت نظام جهانی شامل دو مرحله اهداف کوتاه مدت و بلند مدت میشود که به امید حق در جایی دیگر و سر فصل های جدیدی به توضیح و تفسیر آن خواهیم پرداخت.
سیدمهدی موسویان فر کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه پیام نور تهران غرب