• امروز : چهارشنبه, ۳ دی , ۱۴۰۴
  • برابر با : Wednesday - 24 December - 2025
5

گل‌گشتی در کوچه‌باغ‌های تاریخ ادب پارسی ۱

  • کد خبر : 1698
  • 20 مهر 1402 - 6:14

(فرگرد نخست) شفیعی مطهر امروز بیستم مهرماه سالروز بزرگداشت خواجه شمس الدین حافظ شیرازی است. بدین بهانه  گل‌گشتی داریم در کوچه‌باغ‌های تاریخ ادب پارسی و در آن سفر شادی‌انگیز و مشکبیز ُ ، مشام جان را از پیام پر روح و ریحان ادب می‌آگنیم . اینک  عصایی از عاج طلب در مشت و کوله‌باری انباشته از امواج […]

(فرگرد نخست)

شفیعی مطهر

امروز بیستم مهرماه سالروز بزرگداشت خواجه شمس الدین حافظ شیرازی است. بدین بهانه  گل‌گشتی داریم در کوچه‌باغ‌های تاریخ ادب پارسی و در آن سفر شادی‌انگیز و مشکبیز ُ ، مشام جان را از پیام پر روح و ریحان ادب می‌آگنیم . اینک  عصایی از عاج طلب در مشت و کوله‌باری انباشته از امواج ادب بر پشت می‌افکنیم و  استمرار سفر را پی می‌گیریم .

در گشت‌وگذار ادبی خود سری به کوچه‌باغ‌های عطرآگین و همیشه‌بهار آثار پربارادب پارسی می زنیم .

درگاه قصر فیروزه‌ای حماسۀ شاهنامۀ فردوسی را می‌گشاییم و قاصدک دیده را به همراهی فردوسی به بزم شاهان و رزم پهلوانان گسیل می‌داریم . رستم را در هفت‌خوان سفر مازندران و کشتن دیو سفید همراهی کرده  ، بر سوگ سهراب و سیاوش نم اشکی می‌افشانیم و از سرنگونی سرو قامت اسفندیار اندوهگین می‌شویم .

از آن جا به منظور یافتن مروارید علم و حکمت و گوهرهای عرفان و حقیقت در دریای دانش حجّت‌الحق امام‌الحکما ابوعلی سینا و حکیم خوارزمی ابوریحان بیرونی فرو می‌رویم . «شفا»ی دردها را در «قانون» و داروی اندوه دل را در « اشارات و تنبیهات» شیخ‌الرئیس می‌یابیم . سپس با گشودن « تحقیق ماللهند» بال در بال ملک بر اوج فلک همپا و همراه حکیم خوارزم تا هند پرواز می‌کنیم  و آموزه‌های « صناعه‌التَّنجیم » را در « التَّفهیم » و « آثار‌الباقیه » را از « قرون‌الخالیه » می‌آموزیم .

   در جام جهان‌نمای « تاریخ بیهقی » سایۀ روح بلند ابوالفضل بیهقی را می‌بینیم که نگران انهدام و نابودی بیست‌ و اند جلد از ۳۰ جلد تاریخی است که تالیف آن حاصل تلاش همۀ عمر اوست .

     با افشاندن اشک غم و سرشک ماتم از این تطاول ایّام و تهاجُم حق‌ستیزان خون‌آشام ، اندوهگنانه بر می‌خیزیم و امیدوارانه در قلعۀ یَمگان بدخشان در محضر حکیم فرزانه و شاعر جاودانه ناصرخسرو قبادیانی فرود می‌آییم . سس با گشودن« سفرنامه »اش در رکاب او سفری ۷ ساله را تجربه می‌کنیم . در این سفر از گسترۀ « خوان اخوان » ، لقمه‌های معرفت بر می‌گیریم و آن را توشۀ  « زادالمسافرین » قرار می‌دهیم و سیمای زیبای مهر و محبّت را در «وجه دین » به تماشا نشسته ، قفل ابهامات را با کلید « گشایش و رهایش » می‌گشاییم .

 پس از آن با برگرفتن توشه‌ای تربیتی از« قابوس نامه» عنصرالمعالی شتابان به شب‌های خلوت و جلوه‌های جلوت عارف هروی شیخ عبدالله انصاری می‌رویم . حلاوت « مناجات‌نامه » او ، « رسالۀ دل و جان » ما می‌شود و « نصایح » رشدآور او  « زادالعارفین » ما می‌گردد . 

    در پیگیری سفر روحانی خود بار دیگر خطّۀ توس ، ما را به تلمُّذ در محضر حکیم و عارف بزرگ ابو حامد محمد غزّالی و استادالبشر خواجه نصیرالدّین توسی فرا می‌خواند . شیفته و تشنه به پیشگاه‌شان می‌شتابیم و می‌آموزیم که : « کیمیای سعادت » را باید در گنجینۀ « اِحیاءُ علوم‌الدّین » و کمال بشری را در « اخلاق ناصری »  بیابیم .

 حال که در خطّۀ مُشکبیز و مردخیز خراسان هستیم ، سری هم به کوچه‌باغ‌های پر روح و ریحان نیشابور می‌زنیم تا خوشه‌هایی از خرمن علم و ادب و عرفان خیّام و عطّار بچینیم . پس از استشمام رایحه‌ای روح‌افزا از رباعیّات خیّام و تورُّقی در آثار علمی او ، به مکتب عطرآگین عطّار می‌شتابیم و روح و ریحان عرفان را در می‌یابیم . زندگی‌نامه ۹۶ تن از عرفا را در « تذکره‌الاولیا» و سخن پرندگان را از اثر عرفانی « منطق الطّیر » می‌آموزیم .

  « کلیله و دمنه » و « مرزبان‌نامه » ، ما را به دنیایی پر از رمز و راز فرا می‌خوانند و در آن‌ها نویسندگانی توانا چون نصرالله منشی و سعدالدّین وراوینی از زبان وحوش و پرندگان ، چشمه‌سارانی از علم و حکمت و آبشارانی از زلال سعادت را جاری می‌سازند .

   « آواز پر جبرئیل » را از آوای شهاب‌الدّین سُهروردی می‌شنویم و « صفیر سیمرغ » را از ندای او .

    « مدارج کمال » را در « منهاج المبین » افضل‌الدّین کاشانی می‌بینیم . عُبید زاکانی در « اخلاق‌الاشراف » و « رسالۀ دلگشا » با طنز شیرین و سخن شکرین خود غنچه لبخندی روی لب‌های ما می‌نشاند . 

خوشا شیراز  و وضع بی‌مثالش       

  خداوندا نگه دار از زوالش

 طوطیان شکرشکن و بلبلان شیرین‌سخن با ترنُّم این ترانه ، ما را به شیراز می‌خوانند . عطر سخن سعدی و حافظ در دشت دل‌ها پیچیده و راز عشق نهانی ایشان به هر کوی و برزن کشیده . شگفتا که خواجه می‌سرود :

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

 تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

 ولی مگر عطر را می توان نهفت و راز را می شود نگفت ؟! البته راز و رمزی بین عاشق و معشوق است که هیچ ناآشنایی را توان درک آن نیست .

  تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

 گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش …..

دیگر فرگرد این گلگشت را فردا بخوانید.

لینک کوتاه : https://gilonews.ir/?p=1698

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.