قدرت واقعی۲
بسم الله الرحمن الرحیم
قدرت واقعی۲
در اخر مطلب قبل،سوال مطرح شد: که؛
….. چگونه باید به قدرت واقعی دست یابیم؟
در این قسمت به توضیح بیشتر، موضوع را بررسی و تحلیل می کنیم.
توانایی وقدرت انسان، در تحلیل اطلاعات مرتبط با زمینه های مختلف علوم طبیعی یا انسانی ویا درحیطه قدرت جسمانی وتبحر و مهارت در استفاده از حرکات مرتبط واستفاده از ابزارهای خاص، چون شمشیر و تفنگ وموشک و…. ویا ترکیبی از موارد عدیده فکری، جسمی ومادی و…. هست.
باتوجه به شرایط افراد، استفاده از این توانایی ها، مراتب و امکان تحقق مختلف، دارند.
اما غایت و اعتلای مظاهر قدرت، برای انسان، چگونه است؟
قدرت انسان و توانایی او هرچه زیاد باشد، بخلاف رویه تکوین نیست.
یعنی آتش به گلستان تغییرندهد.
رود نیل به خشکی وصحرا تبدیل نکند.
مرده را زنده نکند.
اب به سنگ نکند و با هزار سعی، مس به طلا نشودو اب در هاون کوبیدن نشود و…. اما ایا در این امور تامل هست؟
میدانیم در بعض امور به اعجاز ممکن است ودلیل به اذن خدای هست و تبع ان خضوع و پذیرش و متابعت از طریق اوست.
اما عنوان تامل در ان ملازم تحلیل است.
تکوین و سنن الهی را بنگرید.
لا تبدیل لسنت الله
در قوانین خدای متعال، تغییر نیست.
آب در صد درجه سانتیگراد، به جوش آید. آیا عنوان موضوع، مرتبط با تکوین است؟
اگر شرایط طبیعت، یعنی قوانین مرتبط با زمین، فشار هوا، گرما و…. تغییر کند، آب، در صد درجه سانتیگراد، به جوش نیاید.
یا تغییر مس به طلا با حفظ و ثبات ارایش الکترونی و تعداد لایه های آن وخصوص لایه ظرفیت و عدد اتمی و…. محال است.
تغییر به علم کیمیا در این مقال، وارد نیست.بنابراین، ایا قدرت خدای متعال در این موضوع وموارد مشابه، به محال است؟
باید گفت: اگرپدیده های مخلوق، برای انسان،محدود باشد، در شرایطی حکم و قضاوت به مورد خاص دارد. لیکن مخلوق تبع ذات اوست. فقدان خلق برای او، ممکن نیست. یعنی دنیا به گستره فهم ناقص و علم اندک نیست. براین اساس، تحقق حکم به موارد خاص، دشوار است.
بنابراین در تکوین، دقت کنیم که بعض امور خاص طبیعت دنیا را بعنوان کلیت مرسوم در همه مخلوقات، تصور نکنیم.
دوم اینکه در کدام از سنن الهی، تغییر نیست؟ آیا قوانین در یک بستر وشرایط خاص، منظور است؟
باید گفت؛ شک و تردید در بعض امور دنیا به دقت عقل در امکان تغییر در ان نیست.
اما فهم فقدان تغییر و تحول در قوانین خدای متعال در حیطه موسع ان برای انسان، بسیار از اسرار و علوم و افکار، لازم است.
با این مقدمات، فهم عدم امکان تغییر و تحول در سنت ها و قوانین الهی، در حیطه اشراف و علم خدای متعال در بعض موارد است.
اما انسان به تصور وخیال، روزگارانی در حسرت پرواز در اسمان ها بود.
حرکت زمین در فهم او، ممکن نبود.
بسیار از اسرار ندانست.
لیکن در حال، که ما هستیم؛ بسان ان روزگاران برای آیندگان، خواهیم بود.
یعنی انسان به مرتبتی رسد که اعجاز یابد.
انچه در اعجاز به رسم خلاف معهود، اسباب متابعت است، در ان مقام بیابند.
یعنی به ادراک قدرت حق به حد زیادت وگستره فهم خود برسند.
یعنی برای نوع انسان، تصور قاب قوسین او ادنی، مشهوداست.
پس قدرت خاص یابند. توان خاص، باشد و انسان بسان روح شود…..
کاظم محمدی ارند