دسته‌بندی نشدهیاداشت های نویسندگان سایت

‍ ترس خودکامگان از پیام عاشورا!

قصه های شهر هرت،قصّۀ ۱۶۵

شفیعی مطهر

در شهر هرت هم مثل سایر کشورها ماه محرم فرارسید و در همۀ تکایا و حسینیّه‎ها پرچم‌های عزای سیّد شهیدان برافراشته شد.هر چه محرّم نزدیک‌تر می‌شد،آثار ترس و دلهره و نگرانی در چهرۀ اعلی‌حضرت هردمبیل بیشتر دیده می‌شد. به طوری که شب اوّل محرّم با رنگ پریده و صدای بریده‌بریده به وزیر دربار دستور داد صدراعظم و شارل شرلی مستشار فرنگی را احضار کند.

وقتی آنان شرف حضور یافتند،خاک‌پای ملوکانه را بوسه‌دادند و سراپاگوش پای افاضات ملوکانه نشستند. اعلی‌حضرت با ترس و لرز ،نگرانی خود را از حرکت‌های آزادی‌خواهانه و ستم‌ستیزانۀ پیام عاشورای سیدالشّهداء(ع) را اعلام کرد و از آنان خواست هر کاری می‌توانند بکنند که آیین‌های عزاداری این دو ماه محرّم و صفر خطری برای سلطنت ابدمدّت و قدرقدرت ملوکانه نداشته‌باشد.

شارل شرلی در حالی که سعی می‌کرد با مدارا و نرمی حرف‌بزند و اعلی‌حضرت را دلداری دهد،گفت:

سلطان به‌سلامت! تا زمانی که احساسات و عواطف بر مردم چیره است و فقط شعر و شعار و گریه و سینه‌زنی مطرح است،هیچ خطری ذات ملوکانه و سلطنت ابدمدّت هردمبیلیان را تهدید نمی‌کند. درست است که مردم قمه و زنجیر به دست می‌گیرند،ولی تا زمانی که بر سر و سینۀ خود می‌زنند،ما هیچ نگرانی نداریم. خطر آن گاه جِدّی و وحشتناک می شود که چشم و گوش مردم باز شود و به سخنان خود امام حسین گوش دهند و به آن بخواهند عمل کنند! فعلاً مشتی مدّاح کم‌سواد و سنّتی و پول‌دوست اشعاری می‌خوانند و مردم بر سر و سینۀ خود می‌زنند و کاری با قدرت ندارند.

اعلی‌حضرت هردمبیل پرسید:

مگر خود امام حسین(ع) چه گفته که برای سلطۀ ما زیان دارد؟

شرلی پاسخ داد: امام حسین(ع) سخنرانی‌های متعدّد در منا و منازل بین راه کربلا و نیز در روز عاشورا دارد که اگر علاقه‌مندان ایشان از آن‌ها آگاه شوند،یک لحظه زورگویی‌های ما را و ذلّت و خواری خود را تحمُّل نمی‌کنند! ما باید برنامه‌هایی اجرا کنیم که عزاداران همچنان برای آل پیامبر اشک بریزند و قمه و زنجیر بزنند و گریه کنند و نوحه بسرایند!ولی هرگز سویۀ ستم‌ستیزی و آزادمنشی امام حسین را نفهمند و گرنه لحظه‌ای ظلم و ستم و زورگویی ما را تحمُّل نمی‌کنند. تا زمانی که ما با همین فرمان جلو برویم،خاطر خطیر ملوکانه اصلاً مکدَّر نباشد.

اعلی‌حضرت با شنیدن این دلداری‌ها کمی آرام گرفت و بر قوّت قلبش افزوده شد. بعد رو کرد به صدراعظم و گفت:

نظر تو چیست؟

صدراعظم با نهایت احترام و تعظیم گفت:

پیرو سخنان شرلی ما باید همچنان بر چیرگی احساسات و عواطف بر مردم بیفزاییم و کاری کنیم که مردم از نیروی عقلانیت و خردورزی استفاده نکنند. به قول کارل پوپر اکثریت مردم دنیا را با تحریک احساسات و عواطف می‌توان فریفت ،ولی با عقلانیت نمی شود!

حالا من برگی از تاریخ را به شرف‌عرض ملوکانه می‌رسانم تا خاطر خطیر ملوکانه کاملاً جمع باشد که نمی‌گذاریم هیچ غبار غمی بر سیمای ملوکانه بنشیند.

هنگامی‌که روس‌ها در حال به دارکشیدن آزادی‌خواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند، صدای طبل و سنج از کوچه پس‌کوچه‌های تبریز شنیده می‌شد و مردم تبریز در حال عزاداری برای حسین‌بن‌علی(ع) بودند.

فرماندۀ روس این گونه گفت:
می‌ترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادی‌خواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما می آمد؟!!

اما جمعیت عظیم! مردم شیعه! عزادار حسینی فقط عزاداری و گریه کردند و عَلَم بر دوش کشیدند ! و تعزیه راه انداختند و به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند!!
و در حالی که ۹ دلاور تبریزی بر سر دار بودند،نذری خود را گرفتند و به خانه‌هایشان رفتند !!

شاه با شنیدن این سخنان در حالی که از خوشحالی قاه‌قاه می‌خندید،کمی آرامش گرفت و از آنان خواست در این دو ماه باز هم آماده باشند،تا مبادا روشنفکرانی بیایند و سخنان امام حسین(ع) در عاشورا یا سخنرانی منا را برای مردم بخوانند!

هر دو گفتند: سلطان به سلامت باشد!

تا خرد خوار است و بخرد بر سَرِ دارِ ستم

بی خرد بر صدر بنشیند ستمگر محترم

سایت خبری دنانیوز را دنبال کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا