کدام ؟ بر که بگرییم ؟!
شفیعی مطهر
حسین جان ! اکنون قرنهاست که ما در هر کوی و برزن دردنامه تو را میسراییم
و بر مظلومیّت تو میگرییم ، اما تو بر بلندای قلل رفیع عزّت و حرّیّت ایستادهای و
همۀ انسانهای حقباور و حقیقتپرور را به آزادی و آزادگی فرامیخوانی.
حسین جان ! ای سردار سپاه سپیده ! و ای سالار به خونتپیده !
ای طلایهدار سرخ شفق ! و ای طلیعۀ سپید فلق !
تو زنگار انحراف اموی را با فوّارۀ خون جوانانت زدودی
و شعر بلند شهادت را با گلواژههای ایثار سرودی .
تو با خون یارانت ، فراخنای افلاک را ستارهباران و پهنای خاک را گلباران کردی .
تو دریا را در وسعت، تحقیر کردی و آسمان را در رفعت .
تو سپیده را در عصمت به پیکار خواندی و سپیدار را در حشمت .
تو سرو را در قامت خجل کردی و کوه را در استقامت .
تو چشمهسار را ایثار آموختی و ایثار را با ثار آمیختی .
تو حجم وسیع کلمات را در ستایش خود به تنگنا کشاندی و واژهها را به ژرفا نشاندی .
تراوش نوش سخنانت ، شهد را شرمنده کرد و سخنوران را بنده .
جهاد آزادیبخش تو ،ستمدیدگان را شهد عزّت بخشید و ستمگران را شرنگ ذلّت چشانید .
تو شیفتگان شراب وصل را شهد شهادت نوشاندی و فریفتگان سراب جهل را شرنگ مرگ .
تو با نبرد شکوهمند خود مستکبران را ذلیل کردی و مستضعفان را جلیل .
زندگی با ذلّت را مرگ دانستی و مرگ با عزّت را زندگی.
تو حیات جاودانه را در آیینۀ مرگ شرافتمندانه یافتی و مشتاقانه به سویش شتافتی .
زندگی را پیکار در راه اندیشه نامیدی ، اندیشهای که ریشه در کوثر رسالت داشته ،
زلال وحی مینوشد و کلام رب مینیوشد .
تو قائدین را الهام بخشیدی و قاعدین را قیام .
بر شهیدان سروری و بر سروران ، رهبر .
حسین جان ! این بخشی از کارنامۀ توست ….
و امّا اکنون بشنو که ما چه کردیم !
ما قرنهاست که عَلَمِ ولایت تو را بر دوش میکشیم و حلقۀ ارادت تو را بر گوش داریم .
امّا چه بسا برای تو و خاندان عزّت و طهارت تو مایۀ عیب و ننگ هستیم، نه زیب اورنگ .
فرزند برومند تو امام صادق( ع) فرمود :
« کونوا لَنا زَینا وَ لا تکونوا عَلَینا شَینا» .
برای ما مایۀ زینت و آبرو باشید و مایۀ ننگ و عار نباشید.
اما حسینجان ! قصّۀ تلخ ما را دمی بشنو !
حسینجان !ما مسلمانان بیش از یک میلیارد نفر ( بیش از ۲۰درصد) جمعیّت جهان
را داریم ، اما فقط ۵درصد تولید ناخالص ملّی دنیا را (یعنی کمتر از فرانسه !) داریم!
آیا این امّت شایستگی ادّعای پیروی از پیامبری را دارد که خود
«قَلیلُالمَوونَه و کثیرُالمَعونَه». بود ؟
یعنی مصرف و هزینهاش کمتر از همه ،ولی تولید و کمکش به بشریّت بیشتر از همه بود؟!
حسینجان ! کشورهای مسلمان عرب با داشتن ۵درصد جمعیّت جهان ۶۰درصد
واردات کشاورزی دنیا را دارند .
حسینجان ! نیای بزرگوار تو حضرت محمّد(ص) تحصیل علم و دانش را بر هر مسلمان
واجب شمرد ، اما من با چه رویی به تو بگویم که جمعیّتی حدود ۱۰۰میلیون نفر
در۲۱کشور عربی سوادخواندن ونوشتن ندارند. از هر ۳نفر عرب یک نفر و نیز حدود نیمی
از زنان عرب بیسوادند!
حسینجان ! ما امّت شیعۀ تو در ایران با داشتن یک درصد جمعیّت جهان ، ۱۰درصد
نفت جهان ، ۱۸ درصد گاز جهان و ۷ درصد منابع و ذخائر زیرزمینی جهان و بهترین سرزمین
و آب و خاک را داریم ، امّا هنوز بیش از ۸۰درصد هزینههای ما از محلِّ فروش نفت
تامین میشود ، نه از محلِّ تولیدات ما !و حدود ۷۰ درصد جمعیّت ما زیر خطّ فقرند!
حسینجان ! تو با آفرینش عاشورا ، فرهنگی را بنیان نهادی که هیچ انسان عاشورایی
نباید خوار و ذلیل باشد ، امّا چهکنیم که بیش از ۷۰ سال است که ما مسلمین به علّت
اتّکا به احساسات _ و نه تکیه به عقلانیّت _ از پس مقابله با ۵ – ۶ میلیون صهیونیست
زورگو بر نمیآییم . آیا تو این ذلّت را بر ما میپسندی و میبخشایی ؟
و ما را شیعۀ عاشورایی میدانی ؟
حسینجان ! از قصّۀ پر غُصّۀ جامعۀ اسلامی جهان چه بگویم؟
سرتاسر دشت خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده بر آن رنگی نیست
قدّارههای غصب و قساوت خودکامگی، جوانههای سبز معصومیّت آزادگی را
قطعهقطعه میکنند !
عقابان خونآشام خودکامگی ، کبوترهای سپیدبال صلح و صفا را میدرند .
خشم طوفان و سموم خزان ، شکوفههای سرخ شهامت و غنچه های عطرآگین
قداست را بی رحمانه به خاک میریزند !
داس های دسیسه و دنائت ، ساقههای تّرد صداقت را درو میکنند !
غُرِّش تانکها ، رویای لطیف کودکان را میشکنند .
بلور بغض در گلوی ستمدیدگان بیپناه شکسته
و چشمههای عطوفت در چشمهای عاطفه یخ بسته است !
از چشمان خیس آیینه خون میچکد .
خودکامۀ بیقلّاده در رگهای خلق آزاده درد میریزد
و دریا را در کنار اشکهای کودکان میآویزد !
چشمان معصومانۀ هر کودک مظلوم، رمز هزار آیینه میگوید
و از هر آیینه هزار شاخۀ کینه میرویَد !
در جهان زور و شر ، تصویر زیبای حقوق بشر را در قاب تبلیغات دروغ میشکنند
و رشتههای محبّت و ریشههای مودّت را از هم میگسلند!
امروز جنگ بیرحمانه علیه حقوق انسانها در همۀ کشورهای تحت سلطۀ
جور و جهل و جمود ،اعتماد به مجامع بینالمللی را بر داربست تجربه مصلوب کرده است .
ای کاش سبوی همه دریاها در چشمانمان می شکست ،
تا عمق فاجعه را مینگریستیم و اندکی درد را میگریستیم !
اما حسینجان ! اکنون تو بگو : آیا ما باید بر تو بگرییم ، یا تو بر ما؟!
تو که عصارۀ عزّت هستی ، یا ما که درماندۀ ذلت؟!
آری حسین جان ! تو بگو !
کدام ؟ بر که بگرییم؟ اشک حیران است
چرا ؟بر چه بگرییم؟ عقل پُرسان است
دانلود رایگان کتابها و دیگر آثار این قلم در کانال گزینگویههای مطهر
https://t.me/nedayemotahar